گیر دادن رستم ،به سهراب
*چنین گفت رســتم به سهـــراب یل*
*که من آبـــرو دارم انــــــدر محـــل*
*مکن تیز و نازک ، دو ابـروی خود*
*دگر سیخ سیـخی مکن؛ مـوی خود *
* *
*شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت*
*بروگــمشو ای خــاک بر آن سـرت*
*اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود*
*که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود*
* *
*رهـا کن تو این دختِ افراسیــــــاب*
*که مامش ترا می نمــــاید کبــــــاب*
*اگر سر به سر تن به کشتن دهیـــم*
*دریغـــا پسر، دستِ دشــمن دهیـــم*
* *
*چوشوهر دراین مملکت کیمــیاست*
*زتورانیان زن گرفتـــــن خطـــاست*
*خودت را مکن ضــــایع از بهــراو*
*به دَرست بـــپرداز و دانش بجـــــو*
* *
*دراین هشت ترم،ای یلِ با کـلاس*
*فقـط هشت واحد نمـودی تو پاس*
*توکزدرس ودانش، گریزان بـُدی*
*چرا رشــته ات را پزشـکی زدی*
* *
*من ازگـــــــــور بابام، پول آورم*
*که هــرترم، شهـریه ات را دهـم*
*من از پهلــــــوانانِپیــشم پـــسر*
*ندارم بجــز گرز و تیـــغ و ســپر*
* *
*چو امروزیان،وضع من توپ نیست*
*بُوُد دخل من هفـده و خرج بیست*
*به قبـض موبایلت نگـه کرده ای *
*پــدر جــــد من را در آورده ای*
* *
*مسافر برم،بنـده با رخش خویش*
*تو پول مرا می دهی پای دیـــش؟!*
*مقصّر در این راه ، تهیمیــنه بود*
*که دور از من اینگونه لوست نمود*
* *
*چنیـن گفت سهـراب، ای ول پـدر*
*بُوَد گفـــته هایت چو شهـد وشکر*
*ولـی درس و مشق مرا بی خیـال*
*مزن بر دل و جان من ضــد حال*
* *
*اگرگرمِ چت یا اس ام اس شویــم*
*ازآن به که یک وقت دپرس شــویم*